نوشتـهـجات

یادداشت های مسعود دستان

نوشتـهـجات

یادداشت های مسعود دستان

نوشتـهـجات

به توکل نام اعظمت ...

دانشجوی ارشد رشته تاریخ تشیع

شماره تماس و تلگرام : 09361290313

ایمیل : masoddastan@gmail.com

در حال نوشتن پایان نامه با موضوع نقش ایرانیان در عمران و بازسازی عتبات عالیات عراق

آماده تبادل علمی باعزیزان هم رشته ای هستم ...

نویسندگان

جناب موسی مبرقع در منظر علمای رجال

جمعه, ۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ


هیچ یک از علمای رجال درباره موسی مبرقع، قدح و ضعفی نقل نکرده اند، بلکه جمعی از بزرگان شیعه که هیچ گاه از افراد ضعیف و غیر موثّق روایت نمی کنند. با اذعان به عدالت و وثاقت و دیانت حضرت موسی مبرقع، از وی روایاتی نقل کرده اند. و به مفاد آن ترتیب اثر داده اند.

ثقة الاسلام کلینی در «الکافی»، شیخ طوسی در «تهذیب الاحکام»، و شیخ مفید در «الاختصاص» ابن شعبه در «تحف العقول»(1) و...از وی روایاتی نقل کرده اند که حاکی از وثاقت وی می باشد. تنها یک روایت ضعیف در کتاب «ارشاد» شیخ مفید(2) نقل شده است که بعضی از جاهلان را بر آن داشته تا به استناد این حدیث مجعول به موسی مبرقع (نعوذ بالله) نسبت ناروای شراب خواری بدهند.


آنچه در کتاب «ارشاد» آمده چنین است:

و روی الحسین بن الحسن الحسنی قال: حدّثنی ابو الطیّب یعقوب بن یاسر قال: «کانَ الْمُتَوَکِّلُ یَقُولُ: وَیْحَکُم قَدْ أَعْیانِی اَمْرَ ابْنِ الرِّضا وَ جَهَدْتُ أنْ یَشْرِبَ مَعِیَ وَ أَنْ یُنادِ مَنِی فَامْتَنَعَ وَ جَهَدْتُ أَنْ أَجِدَ فُرْصَةً فی هذَا الْمَعنی فَلَمْ أَجِدْهَا؟ فَقالَ لَهُ بَعْضُ مَنْ حَضَرَ: اِنْ لَمْ تَجِدْ مِنْ ابْنِ الرِّضَا ما تَریدُهُ مِنْ هذِهِ الْحالِ فَهذا أَخُوهُ مُوسی قَصّافٌ عَزّافٌ یَأْکُلُ وَ یَشْرَبُ وَ یَعْشَقُ وَ یَتَخالَعُ، فَاحْضَرْهُ وَ أَشْهَرْه، فَاِنَّ الْخَبَرَ یَشیعُ عَنِ ابْنِ الرِّضا بِذلِکَ، فَلا یُفَرِّقِ النّاسُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَخیهِ وَ مَنْ عَرَفَهُ إِتَّهَمَ أَخاهُ بِمِثْلِ فِعالِه ، فَقالَ: اکْتُبُوا بِأشْخاصِهِ مُکْرِمَاً، فَأَشْخَصَ مُکْرِمَاً، فَتَقَدَّمَ الْمُتَوَکِّلُ أَنْ یَلقاهُ جَمیعَ بَنی هاشِمِ، وَ القُوّادُ وَ سایِرِ النّاسِ، وَ عَمِلَ عَلی أَنَّهُ اذا وافی أقْطَعَهُ قَطیعَةً وَ بَنی لَهُ فیها وَ قَوَّلَ إلَیْها الخَمّارینَ وَ القَیَّانَ، وَ تَقَدَّمَ بِصِلَتِهِ وَ بِرِّهِ وَ أَفْرَدَ لَهُ مَنْزِلاً سَرِیّاً یَصْلَحُ أَنْ یَزُورُهُ هُوَ فیهِ.

فَلَمّا وافی مُوسی تَلَقّاهُ اَبُوالحَسنُ(ع) فی قَنْطَرِةٍ وُصَیْفٍ وَ هُوَ مُوْضِعٌ یَتَلَقّی فیهِ القادِمُونَ، فَسَلَّمَ عَلَیْهِ وَ وَفّاهُ حَقَّهُ، ثُمَّ قالَ لَهُ: إنَّ هذا الرَّجُلَ قَد أَحْضُرَکَ لِیَهتِکَکَ وَ یَضَعَ مِنْکَ، فَلا تَقَرَّ لَهُ إنَّکَ شَرِبْتَ نَبیذاً قَطُّ، وَ اتَّقِ اللهَ یا أَخی أَنْ تَرْتَکِبَ مَحْظوراً، فَقالَ لَهُ مُوسی : وَ إنَّما دَعانی لِهذا فَما حیلَتی ؟ قالَ: فَلا تَضَعُ مِنْ قَدْرِکَ وَ لا تَعْصَ رَبَّکَ وَ لَا تَفْعَلْ ما یَشینُکَ فَما غَرَضُهُ إِلّا هَتْکُکَ، فَأَبی عَلَیْهِ مُوسی فَکَرَّرَ عَلَیْهِ اَبُوالحَسنِ الْقَوْلُ وَ الْوَعْظُ و هُوَ مُقیمٌ عَلی خِلافِهِ. فَلَمّا رَآی أَنَّهُ لا یُجیبُ قالَ: أَما أنّ الْمَجْلِس الَّذی تُریدُ الإجْتِماعُ مَعَهَ عَلَیْهِ، لا تَجْتَمِعُ عَلَیْهِ أَنْتَ وُ هُوَ أَبدَاً قالَ: فَأقامَ مُوسی ثَلاثَ سَنینَ یَبْکَرُ کُلَّ یَوْمٍ إِلی بابِ المُتَوَکِّلِ فَیُقالُ لَهُ: قَدْ تَشاغَلَ الْیَوْمَ فَیرُوحُ وَ یَبْکَرُ فَیُقالَ لَهُ: قَدْ سَکَرَ، فیَبْکَر، فَیُقالُ لَهُ: قَد شِرَبَ دَواءَاً. فَما زالَ عَلی هذا ثَلاثَ سِنینَ حَتّی قُتِلَ المُتَوکِّلُ، وَ لَمْ یَجْتَمع مَعَهُ عَلی شَرابٍ»:

«حسین بن حسن از یعقوب بن یاسر روایت کرده که گفت: متوکل (با اطرافیانش) می گفت: وای بر شما کار ابن الرّضا (امام هادی علیه السلام)من را درمانده و عاجز کرده، هرچه کوشش کرده ام که با من میگساری و هم نشینی کند او خودداری می کند. و هرچه کوشش کرده ام که فرصتی از او در این باره به دست آورم، چنین فرصتی نیافته ام (که در نتیجه او را پیش مردم میگسار و گنهکار معرفی کنم).

یکی از حاضرین گفت: اگر آنچه خواهی از او به دست نیاید و چنین فرصتی از او پیدا نکنی پس به وسیله برادرش موسی این مقصود را انجام ده، که او تا بتواند در خوانندگی و نوازندگی و لهو و لعب کوتاهی نکند. می خورد و می نوشد و عشق می ورزد و میخوارگی می کند. پس او را بخواه و در انظار و برابر چشم مردم او را به این کارها وادار کن و در نتیجه در میان مردم خبر بپیچد که ابن الرّضا چنین کرده و مردم میان او و برادرش فرقی نگذارند. هر کس نیز که او را بشناسد (وقتی چنین بداند) برادرش را نیز متّهم به کارهای او می کند (و مقصود تو در هر حال انجام خواهد شد) متوکل گفت: بنویسید او را محترمانه به سامرا بفرستند. پس موسی را با احترام تمام به سامرا فرستادند. و متوکل دستور دارد همه بنی هاشم و سرلشکران و دیگر مردمان به استقبال او روند، و تصمیم متوکل بر این بود (یا با موسی قرار بسته بودند) که چون به سامرا رود زمین هایی را به او واگذار کند و ساختمانی در آن جا برایش بنا کند، و میگساران و زنان خواننده نزد او بفرستد و دستور داده بود با او احسان کنند و درباره اش خوش رفتاری شود. و خانه زیبایی جداگانه برایش آماده سازند که خود متوکل در آن جا به دیدنش برود.

چون موسی به سامرا رسید حضرت هادی علیه السلام در پل وصیف که جایی بود برای استقبال از آنان که به شهر سامرا وارد می شدند. به دیدار موسی رفت و بر او سلام کرد و احترامات لازم را به جا آورد آن گاه به او فرمود: همانا این مرد تو را به این شهر آورده که آبرویت بریزد، و پرده حرمتت بدرد، و از ارزش تو بکاهد، هیچ گاه مبادا نزد او اقرار کنی که شراب خورده ای؟ ای برادر از خدا بترس که مرتکب گناه شوی! موسی گفت: اکنون که من را برای این کار خواسته است چاره کار من چیست؟ فرمود: از ارزش و رتبه خود مکاه و نافرمانی پروردگار خویش مکن و کاری که آبرویت را بریزد انجام مده. زیرا این مرد مقصودی جز ریختن آبرو و پرده دری تو ندارد. موسی نصیحت حضرت هادی علیه السلام را نپذیرفت. و آن حضرت هر چه به او اصرار کرد و او را پند داد او از سخن خود دست برنداشت و زیر بار نصیحت های آن حضرت نرفت، همین که حضرت دید موسی اندرز او را نمی پذیرد فرمود: حال که چنین است پس بدان که آن مجلسی که تو می خواهی با او در آن یک جا جمع شوی هرگز فراهم نخواهد شد. راوی گوید: موسی سه سال در سامرا ماند و هر روز به در خانه متوکل می آمد (که به نزد او رود) به او می گفتند: امروز متوکل سرگرم کاری است (که ملاقات با او میسور نیست) آن روز می رفت و فردا می آمد به او می گفتند: امروز مست است، روز دیگر می آمد، می گفتند: امروز دوا خورده، و هم چنان سه سال بر این منوال گذشت تا این که متوکل کشته شد و موسی در مجلس شراب و میخوارگی با او ننشست».

با تمام جلالت شأن و وثاقت و عدالت شیخ مفید، این روایت از جهات مختلف ضعیف و مردود شمرده شده، هیچ یک از علمای شیعه و حدیث شناس به آن ترتیب اثر نداده اند:

1 - حسین بن حسن و یعقوب بن یاسر که راوی این حدیث اند، در هیچ یک از کتب رجالی نامی از آن ها برده نشده، و لذا محدّث نوری رحمة الله علیه می گوید این دو مجهول الحال و غیر معروفند.(3)

2 - چنانچه محدّث نوری می گوید، از مفاد خبر برمی آید که ابو الطیب یعقوب بن یاسر، از خواص ندیمان متوکّل بوده است که در مجلس عیش و نوش وی شرکت داشته، بر قبایح کردار و رفتار و حتّی بر اسرار وی واقف بوده است، و چه بسا که پدرش یاسر همان یاسر خادم مخصوص مأمون بوده باشد. و لذا استناد به خبر چنین شخص فاسقی هیچ اعتبار ندارد.

اما استناد شیخ مفید رحمة الله علیه به این روایت در مقام اثبات منقبت امام هادی علیه السلام است، زیرا برای اثبات مناقب، استشهاد به گفته مخالفان و معاندان، دلنشین تر و تأثیرش بیشتر است چون که:«الفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِه الْاَعْداءُ؛ فضیلت آن است که دشمنان به آن شهادت بدهند». ولی به اتفاق آراء، به استناد یک چنین خبری بر جرح و فسق احدی نمی توان حکم کرد. چه این که روایاتی قوی تر از این را هم که در ذمّ بعضی از روات نقل گردیده است از طرف علمای رجال طرح گردیده و به آن ترتیب اثر داده نشده است. پس تفوّه به این نسبت های ناروا عملی جز افترا و تهمت و عنوانی جز بهتان و اهانت ندارد.(4)

3- در مقابل این روایت ضعیف یا بهتر بگوییم روایت مجعول این راوی فاسق اخبار معتبری در شأن و علوّ درجات موسی مبرقع وارد شده است.(5) که با روایت جعلی یعقوب بن یاسر معارضه دارد. چگونه آن روایات معتبر را انکار نکنیم و به این روایت ضعیف با راوی فاسق متمسک شویم! این عمل خلاف سیره علمای رجال است.

4 - یکی دیگر از علامت های جعلی بودن این حدیث این است که مورّخان شیعه و سنّی غیر از این روایت جعلی، هیچ روایت دیگری از یعقوب بن یاسر نقل نکرده اند.

5 - تزلزل متن حدیث نیز یکی دیگر از دلایل مجعول بودن آن است زیرا دعوت خلیفه از موسی مبرقع به بغداد با آن همه تجلیل و استقبال با این رفتارش که موسی مدّت سه سال همه روزه درب خانه متوکّل برود و هر روز به بهانه ای او را نپذیرد، سازگار نیست. در نتیجه، این روایت هیچ قابلاعتنا نیست و ساحت مقدس موسی مبرقع از تمام تهمت ها پاک و مبرّاست.

علاوه بر این که، یکی از شگردهای دشمنان دین در طول تاریخ چنین بوده است که برای فریب دادن مردم و پراکنده کردن آن ها از اطراف پیشوایان راستین، تهمت های ناروا به آن ها یا فرزندان یا اصحاب آن ها نسبت می دادند. و این روایت یکی از نمونه های بارز آن است. شاهد بر این، مطلبی است که در صدر این روایت مجعول آمده است که متوکّل، از این که امام هادی علیه السلام را گنهکار جلوه دهد عاجز مانده، و با پیشنهاد یکی از ندیمانش این تهمت ناروا را نسبت به برادرش روا می دارد.



-------------------------------------------------

1) ر.ک. الکافی، ج 7، ص 158؛ تهذیب الاحکام، ج 9، ص 355؛ الاختصاص، ص 91، تحف العقول، ص 53.
2) الارشاد، شیخ مفید، ترجمه رسولی محلاتی، ج 2، ص 294.
3) بدر مشعشع، ص 22.
4) ر.ک. اصول کافی با ترجمه کمره ای، ج 2، ص 112، که امام جواد علیه السلام موسی مبرقع را وصی خود قرار می دهد. فروع کافی، ج 7، ص 158؛ تهذیب الاحکام، ج 9، ص 355؛ اختصاص شیخ مفید، ص 91، که روایاتی از وی نقل شده و حاکی از وثاقت و عدالت وی می باشد.
5) بدر مشعشع در حال ذریه موسی مبرقع، محدث نوری، ص 24-32.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۰۱
مسعود دستان

نظرات  (۲)

خیلی مطلب خوبی بود. ممنون. استفاده بردم.

در اول نوشتی هیچ کس وی را توثیق و تضعیف نکرده 

بعد نوشتی افرادی که غیر از ثقه نقل نمیکنند از وی نقل کرده اند و بعد کلینی و شیخ و دیگران را مثال زدی در حالی که در کتابهای همین بزگان افراد ضعیف هم وجود دارد.

بعد روایتی به قول خودت مجعول نقل کردی اما رواات مدح را نیاوردی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی